آن چشمان درشت، گوش کوچک، سبیل آویزان روی جلد را مگر میشود دید و کتاب "او و گربهاش" را از روی پیشخوان کتابفروشی برنداشت؟اول
داستان:از گربه مستقلتر داریم؟ منزویتر؟ خودسرتر؟ زمان عاشقی سربهراهتر و سرسپردهتر؟ زمان مادری جنگجوتر؟ حالا ببینید آدمهای داستان چه طور آدمهایی هستند که گربهها برای نجات آنها و بیرون کشیدنشان از ورطه ناامیدی، تنهایی و غمهای خانمانبرانداز ناگزیر به حرکتهایی برخلاف طبیعتشان میشوند. تا جایی داستان در غم پایانناپذیر انسان فرو میرود که وقتی گربه تنها یک شانس برای برآوردن آرزو دارد آن را تقدیم به صاحبش میکند و برایش شادی طلب میکند.آیا واقعاً کشور ژاپن همچنان کشوری پر از شرمساری، توقعات بالای والدین از فرزندان، بیتوجهی به احساس دیگران است؟ داستان به حدی در روابط انسانها تلخ پیش میرود که آرزوی وزیدن نسیم گرم عشق برایشان دارم مانند چابی، یک گربه.وقتی کتابی میخوانم که با فرهنگ کشورش آشنا نیستم دوست دارم اطلاعات بیشتر را توسط مترجم در پاورقی دریافت کنم. انتظار زیادی است؟ مثلاً دوست داشتم درباره "تعطیلات طلایی ژاپن" بیشتر بدانم. این تعطیلات هفته دوم اردیبهشت یا 29 آوریل تا 5 می است که از سه سال پس از پایان جنگ جهانی دوم (1948) شروع شده و یک جشن ملی است.حالا نوبت داستان پشت داستان است:امانتداری در صفحهآرایی رعایت شده و همانند نسخه انگلیسی، هرجا گربهای راوی داستان است با یک نشان خلاقانه از گربه مشخص میشود. هر گربه در حال انجام یک حرکت گربهای است.این متن را با طرح روی جلد کتاب شروع کردم. این کتاب دقیقاً همین طرح صفحه را در نسخه انگلیسیاش دارد اما در نسخه دیگری تصویر دختری است که در تختخوابش دراز کشیده و در حالی کتاب میخواند که یک گربه روی ا گمشده هایم را می جویم...
ما را در سایت گمشده هایم را می جویم دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : lilibani بازدید : 58 تاريخ : يکشنبه 15 مرداد 1402 ساعت: 13:08